|
لفظ «برادر» حس خوبی بین ما داشت
وقتی مودت بین ما رنگ خدا داشت
وقتی که فکر و ذکر ما تنها خدا بود
او نیز لطف خویش را بر ما روا داشت
درهای مردم باز بود و باب مهمان
باسفره ای خالی ... ولی طعم صفا داشت
وقتی تکبر واژه ی بیگانه ای بود
سقف و کف خانه صفایی بی ریا داشت
وقتی بزرگی با همه همدرد می شد
چیزی نمی اندوخت او ٬ اما چه ها داشت!
وقتی که ما بیگانه با تبعیض بودیم
هر کهتری بر مهتر خود هم وفا داشت
غمخوار و وقف مردم ده٬ کدخدا بود
از این سبب هر ده فقط یک کدخدا داشت
باران به بام خانه ها یکسان فرو ریخت
تا کدخدا بر حال آبادی دعا داشت
افسوس چندی واژگون شد هر چه را بود
تزویر، خلقی را به دامش مبتلا داشت
تدبیر، در پیچ و خم تزویر افتاد
بیچاره از ناچاریش تن به رضا داشت
در پشت شعرم کوهی از آتش نهان است
اما سکوت تلخ را شاعر روا داشت
شاعر: امیررضا تژدان
+ نوشته شده در یکشنبه سی ام آبان ۱۳۹۵ساعت 17:5  توسط امیررضا تژدان
|
|