تو در خشم بودي و من بي خبر پلنگينه بر من شدي حمله ور چنان درس سختی به من دادهاي كه نگذارمت تا ابد سر به سر
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۴ساعت 8:3  توسط امیررضا تژدان
|
هرگز نيازم نيستي، اما نباشي لَنگتم از من گريزاني چرا، آخر مگر در جنگتم؟ پنهان شدي از من ولي جانم! مگر سربارتم؟ يك گوشه چشمي مرحمت؛ بي معرفت! دلتنگتم
+ نوشته شده در سه شنبه نوزدهم فروردین ۱۴۰۴ساعت 10:39  توسط امیررضا تژدان
|
طوفان اگر که شاخ و برگی نمی زند
+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم فروردین ۱۴۰۴ساعت 6:27  توسط امیررضا تژدان
|
نمی، هم آسمان تو، به من هرگز نمی بارد
+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم فروردین ۱۴۰۴ساعت 6:18  توسط امیررضا تژدان
|
|