|
تژدان ۲۷/ ۴/ ۴۰۱
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۱ساعت 16:26  توسط امیررضا تژدان
|
ازمن و حال نپرسید؛ نه حالم عالیست من که دربین شما هستم و جایم خالیست! حال من حاوی دردیست که بد حالم کرد ازبدحادثه این بار بد احوالم کرد زخم امروز من آن زخم قدیمی است که بود برسرم سایه ی بازاست که چنگال گشود زخم من بر تن من نیست به جسم وطن است درد من درد من و تو؛ نه فقط درد من است غصه ام قصه ی شهریست که سنگستان شد و از این درد نهان حال دلم ویران شد من پناهنده به صبرم و نه سرگشته ی باد در پی وعده ی عشقم نه سکوت از بیداد روبروی من و تو پیکری از تاریکی است پی این دیو نگردید؛ همین نزدیکیست در نبردش همه سو یکه و تنها شده ام ناگزیر ازدل طوفانی دریا شده ام چنگ در چنگ قوی پنجه ی این امواجم و به دستان تو و همت تو محتاجم
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۱ساعت 16:20  توسط امیررضا تژدان
|
|