من بیچاره کیم ?
به کجا خواهم  رفت و چرا خلق شدم? چه کنم در دو جهان?
******
روزیم سطل زباله وهمان
 یا کمی آنچه که از دست شما می ریزد
تا شکم سیر کنم
می روم درپی آن
******
ناگهان خانم خانه,  ترسان
تا مرا می بیند
می زندجیغ 
به داد و فریاد:
سوسک ...شوهرجان سوسک...
و سپس جسم نحیفش بی جان...
******
شوهرش مثل پلنگی غران
می پرد کفش به دست:
خانمم غش نکن الان...
می رسم خود به حساب جد و آبایی آن...
*****
گویی این مردک ازخود راضی,  مردی از نسل شجاعان بوده 
که هویدا شده در برهه ای از خواب زمان
و در این معرکه حالا به هماوردی من آمده است
کمتر از ثانیه ای می رسد بر سرمان
ضربتی سخت به پیشانی من می زندو... :
کشتمش همسر نازم... خانم..
نازنینم عشقم... کشتمش در یک آن
******
خانمش فخرکنان
باضمیری خندان
 می گشاید آغوش
 حلقه بر گردن شوهربه دوچشم پرعشق
 با لبانی لرزان  
 می زند بوسه به لبهای زمخت شوهر
و به صدناز به او می گوید: شوهرم عاشقتم کشتی این سوسک کثیف بد را
خوب کردی با آن 
***
آه اماحالا
من سوسک از تو و امثال شما می پرسم
که گناه من بیچاره چه بود? توبگو با وجدان...***
+ نوشته شده در  دوشنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۶ساعت 0:28  توسط امیررضا تژدان  |