|
«یک قطره ی اشک تو»، که دیدی چه هنر داشت! اما به دلت گریه ی من هیچ اثر داشت؟ احوال من و عشق که هرگز نگرفتی اما به خدا عشق، زحال تو خبر داشت ناز تو، من و عصمت چشمم به هدرداد من هیچ؛ که آیینه به تو سوء نظرداشت! دنبال تو یک ثانیه آرام نماندم هر چند که تعقیب توبسیار خطر داشت با حالم و احساس و غرورم تو چه کردی؟ آن گریه و آن لابه و خواهش چه ثمر داشت؟ بیچاره دلم؛ از تو به یک باره سوا شد
آن روز دلم مثل دلت حسّ سفر داشت لبخند تو نمناک به یک اشک روان بود در اشک تو یک موج پراز غصه گذرداشت درقلب منی تو... ولی انگار ندیدی آن خواب پریشان که مرا از تو حذر داشت امیررضا تژدان
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۶ساعت 13:22  توسط امیررضا تژدان
|
|