به آغوش وطن برگرد، آذربایجان من!
ببین آغوش من باز است ای بهتر زجان من!
تویی تاج سرِ من، مهردیرین، آذری جانم
چگونه مهر تو از دل رود هرگز نمی دانم
چگونه می شود مهر عزیزت را فراموشی؟
به قولی، مهربان!، آخر چرا با ما نمی جوشی؟
منم، یارقدیمی،مادرتو، ریشه ات ایران
منم ، اندیشه ی تو، خاک پاکت، بیشه ات ایران
چگونه می شود از مهر مادر اجتناب آخر؟
چگونه می شود، تنها شدن بی دامن مادر؟
بیا جانم، جگر گوشه، غریب افتاده فرزندم!
بیا ای قلب مادر، خاطرات تازه، دلبندم!
برادرها و خواهرهای تو در انتظار تو
همه مشتاق دیدارت، سراپا بی قرارتو
شاعر: امیررضا تردان ۱۷/ ۷/ ۴۰۰
+ نوشته شده در شنبه هفدهم مهر ۱۴۰۰ساعت 4:7  توسط امیررضا تژدان
|