هم نفس!، من شهید این دردم
زخم، دیگر تو بر دلم نگذار
من نفس را حرام خود کردم
بغض، دیگر به نای من نفشار
آه، ایران من، بگو آخر
این کدامین غم پریشانیست
وای هرگز نداشتم باور
اینچنین سهم تو، که ویرانیست!!
بر سرِ ما عذاب می بارد
باز پی در پی و به استمرار
دست از ما که برنمی دارد
رنج؛ حتی میانه ی آوار
من به امید تو همین جایم
تا که زخم ترا کنم درمان
گرچه دلخون شده سراپایم...
درد و درمان من تویی :"ایران"
امیررضا تژدان ۱۷ دیماه ۴۰۱
+ نوشته شده در یکشنبه هجدهم دی ۱۴۰۱ساعت 13:19  توسط امیررضا تژدان
|