جابجا کردی تمام مرزهای عشق را
آن زمان که تو وروجک، لانه کردی در دلم
آن همه چشمم به راهت، سال های انتظار
بی خبر از ما چرا بودی، کجا بودی؟ گلم!
کیستی یا چیستی چیزی نمی دانم ولی
تو گمانم یک فرشته در لباس آدمی
بوی یک یاس بهشتی می دهی، شاید گلی
یا که شاید عطر خوشبویی به شکل شبنمی
ناشناسی آشنا از سرزمینی دوردست
مثل یک پروانه، ناخوانده شدی مهمان من
بعد از آن تو نازنین، دار و ندار من شدی
آمدی خوش آمدی. روح و روانم، جان من!
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم اسفند ۱۴۰۳ساعت 4:57  توسط امیررضا تژدان
|